خری آمد بسوی مادر خویش*بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری*اگر تو بچه ات را دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان * تو را من دوست دارم بهتر از جان
ز بین این همه خرهای خوشگل*یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خرک از شادمانی جفتکی زد*کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت*به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من*به زیبایی نباشد مثل او زن
بگفت مادر،برو پالان به تن کن*برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه*شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خریدند پای عقدش*یک افسار طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله*همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کتاب خود گشایید*وصال عقد ایشان را نمایید
دوشیزه خر خانم آیا رضایی؟*به عقد این خر خوش تیپ درآیی؟
یکی از حاضرین گفتا به خنده*عروس خانم به گل چیدن برفته
برای بار سوم خر بپرسید*که خر خانم سرش یکباره جنبید
خران عرعرکنان شادی نمودند*به یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی و شادمانی*برای این دو خر در زندگانی
rahyanemood.blogfa.com
:: موضوعات مرتبط:
دل نوشته يا شعر ,
خواستگاري خري!!! ,
,
:: بازدید از این مطلب : 793
|
امتیاز مطلب : 478
|
تعداد امتیازدهندگان : 155
|
مجموع امتیاز : 155